.::. قندونمک .::.

ترانه ها عاشقانه ها خندانه ها گریانه ها

.::. قندونمک .::.

ترانه ها عاشقانه ها خندانه ها گریانه ها

جملات و اس ام اس های عاشقانه


 

 جملات و اس ام اس های عاشقانه

 

 

اگه یه روز حس کردی دنیا و آدماش به تو اخم کردن،دلیلشو تو لب های بدون لبخندخودت جستجو کن
***************************
توی زندون عشق تو اونقدر شلوغ میکنم و زندون رو به هم میزنم که مجبور بشی منو بذاری توی انفرادی قلبت
***************************
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند .
قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است .
بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند .
تار موی توست اما ریشه ی عمر من است.  

*************************** 

کاش گل بودی تا به تلافی همه ی بدیهایت تو را پرپر میکردم
***************************
با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگوویم از تو دلگیرم ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو میمیرم
***************************
مراهرجورخواهی دربه درکن:جفایت راازاین هم بیشترکن:بزن باعشق خودآتش به جانم:ولی آتش نشانی راخبرکن
***************************
روی دیوار نوشتم، بارون پاکش کرد . برات نامه نوشتم، پستچی گمش کرد . روی برگ نوشتم، آفتاب خشکش کرد . حالا اس ام اس می دم که بدونی دوست دارم . امیدوارم مخابرات بازی در نیاره
***************************
گل اگر خشک شود ساقه اش می ماند دوست اگر جدا شود خاطره اش می ماند
***************************
همه دنبالت میگردن پیدات نمیکنن ، می خوای بهشون بگم تو قلب من زندونی هستی ؟!!!
***************************
بس که دیوار دلم کوتاه است...هر که از کوچه تنهایی ما میگذرد...به هوای هوسی هم که شده...سرکی می کشد ومی گذرد...
***************************
کاش از شاخه سرسبز حیات گل اندوه مرا میچیدی .  

***************************
عشق با زمان فراموش میشود و زمان هم با عشق!
***************************
عشق مثله هوا همه جا جاریست. تو نفس هایت را کمی عمیق تر بکش!
***************************
به نام خدا خالق انسان، به نام انسان خالق غمها، به نام غمها بوجد آورنده ی اشکها، به نام اشک تسکین دهنده ی قلبها، به نام قلبها ایجادگر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان.
*************************** 

   چشمم وقتی زیباست که پر از اشک باشه. اشک وقتی زیباست که برای عشق باشه. عشق وقتی زیباست که واسه تو باشه. تو وقتی زیبایی که واسه من باشی! 

 ***************************

گردش سال فقط یک شب یلدا دارد . من بیچاره چه شب هاست که یلدا دارم.
***************************
نخ توی شمع از شمع پرسیدچرا وقتی من می سوزم تو آب میشوی .
شمع جواب داد : وقتی که میبینی که یکی که تو قلبته داره میسوزه مگه می تونی گریه نکنی ... !
***************************
گر گشایی قلب من .
صد سال بعد از مرگ من .
خواهی شنید از قلب من .
I love you محبوب من .
***************************
بر خاک بخواب نازنین،تختی نیست. آواره شدن ,حکایت سختی نیست. از پاکی
اشکهای خود فهمیدم . لبخند همیشه راز خوشبختی نیست
***************************
ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشکای منو ببینی , چون من توی آبم..
آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم چون تو
توی قلب منی 

***************************
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
***************************
عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی که خسته ای به لبت میاره .
***************************
دانی که شمع دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت:ای عاشق بی چاره فراموش شوی سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت:ای عاشق دیوانه تو نیز خاموش شوی
*************************** 

***************************
هست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد هست آن است که هر لحظه به یادت باشد
***************************
بوسه تنها تصادفی است که پلیس راه ندارد. دریای غم تنها دریایی است که ساحل ندارد. قلب تنها چیزی است که شکستنش صدا ندارد. عاشقی تنها دردی است که درمان ندارد
***************************
سوختم و خاکسترم را باد برد ، آنکه عاشقش بودم مرا از یاد برد.
***************************
زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم ، دلها تنگ نیست ما تنگش میکنیم، عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم، دل هیچ کس سنگ نیست ما سنگش می کنیم
***************************
خوشبختی مثل یه توپ فوتبال میمونه که وقتی ثابته بهش لگد میزنیم ولی وقتی میره میدویم دنبالش
***************************
غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداوند، و ما هدیه شیطان را بهم می دهیم ولی هدیه خداوند را از یکدیگر پنهان می کنیم
***************************
میگن غرورت رو به خاطر اونیکه دوستش داری بشکن ولی اونی رو که دوستش داری به خاطر غرورت نشکن
***************************
 
  

 اجازه هست عشق تو رو تو کوچه ها داد بزنم؟ رو پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟ اجازه هست مردم شهر قصه ی ما رو بدونن؟ اسم منو عشق تو رو توی کتابا بخونن؟ اجازه هست که قلبمو برات چراغونی کنم؟ پیش

نگاه عاشقت چشمامو قوربونی کنم؟ اجازه می دی تا ابد سر بذارم رو شونه هات ؟ روزی هزار و صد دفعه بگم که می میرم برات؟
***************************
در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد / در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگی سیرم بکرد / آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد.
***************************
تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست / ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
***************************
آرزو دارم شبی عاشق شوی .آرزو دارم بفهمی درد را .تلخی برخوردهای سرد را .می رسد روزی که بی من سر کنی .می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی ...
***************************
مهر تو به مهر خاتم ندهم ،وصلت به دم مسیح مریم ندهم،عشقت به هزار باغ خرما ندهم،یکدم غم تو به هر دو عالم ندهم
***************************
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام

عاشقانه می چشیدم
***************************
تو رو خواستن اشتباه بود - تو رو دیدن یه گناه بود - دلم از گناه نترسید - که وجودت چون پناه بود
***************************
تو بودی باور من-تو یار و یاور من- تو بودی عشق اول-رفیق آخر من- تو بودی شور هستی-رفیق خوب مستی-تو بودی کعبه ی عشق-مثل خدا پرستی
***************************
اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز
***************************
من برنده ام ... چون نجواهایم را به ترانه های ماندگار تبدیل می کنم.
***************************
دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست ... اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه
***************************
همیشه واسه گلی خاک گلدون باش که اگه به آسمون هم رسید یادش باشه ریشش کجاست
***************************
آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند
***************************
اگر برگ درخت در پاییز نمی افتاد، جایی برای روئیدن برگ های بهاری پیدا نمی شد.
***************************
آن کس که با داشته های خوب خود خوشحال نیست ، با برآورده شدن آرزوهایش نیز خوشحال نخواهد بود.
***************************
درازترین سفر با یک گام برداشتن آغاز می شود.
***************************
  

 

سخنان بزرگان

  

 

 

سخنان بزرگان  

  

 

 چارلی چاپلین : برهنگی ، بیماری عصر ماست.
 
 ساموئل اسمایلز:برای زن خوب ، افکار بلند و اندیشه های باز، بهتراز لباسهای زیباست.
 
 بالذاک:خانه بدون زن عفیف ، همچو گورستان است. 
 

پنیاکوو:قمارباز به ترتیب چهاردارایی خود را ازدست می دهد:پول،وقت،جوانی،زندگی.
 
 شکسپیر:تواضع، نردبان بزرگی وبلندی است.
 
 امام علی (ع):خط زبان است و زبان بیان خرد است. 
 

ناپلئون :دردنیا خفتگانی هستند که بیداریشان همچوبیداری اژدها وحشتناک است.  

 

 شاندل:بکوش که عظمت درنگاه تو باشد نه درآنچه که بدان می نگری.
 
 هوگو:امید درزندگانی بشر آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان.
 
 امام علی(ع):امید وارترین مردم کسی است که اگر نقصی درکارش پدیدآید بی تأمل درراه اصلاحش بکوشد.
 
 ولتر: آزادی چتری است شبیه سلامتی ، این دورا تا از دست نداده ایم قدرشان رانمی شناسیم.
 
 داستایوفسکی:برای انسان نعمتی از این بهتر نیست که به تعهدات خود سرتسلیم فرود آورده و مزه عظمت آن را بچشد.  

 

شر با شر خاموش نمی شود چنان که آتش با آتش، بلکه شر را خیر فرو می نشاند و آتش را آب . (لقمان) 

 

وقتی که پرکاهی به چشمتان می رود ، آن را بیرون می آورید . وقتی عادتی بد وارد روح شما می شود ، می گویید : سال دیگر معالجه اش می کنیم . هوراس


سخاوت در زیاد دادن نیست، در به موقع دادن است . لابرویر  

 

  

 

کاریکلماتور

  

 کاریکلماتور

 

 

قناری‌ها نقاشی‌ های آوازند.

کوههای کم طاقت آتش فشان‌اند.  

تاریکی چشم دیدن خودش را هم ندارد.

سوختن و ساختن خورشید را می ‌ستایم .

چراغ چشمک زن بین رفتن و ماندن شک دارد.  

دریا برای صرفه‌جویی در آب، کمتر موج می‌فرستد. 

گل نروییده را با قطره‌های باران نباریده آب می‌دهم.  

ساز شکسته را در دستگاه سکوت کوک می‌کنم.  

فکرهایم تابعیت مغزم را از دست دادند .  

چون لباسش گشاد بود  ، چاق  شد.  

حباب اگر نفس بکشد ، می‌میرد.  

مرداب به جایی نمی‌رود .  

 

 

خورشید که قهر کرد، خسوف شد.

چون آب یخ زیاد می‌خورد، دلسرد شد.  

ساز شکسته را در دستگاه سکوت کوک می‌کنم.

چون بی‌طرف بود، در خیابان‌های یک طرفه حرکت نمی‌کرد.

سیب به درخت چسبیده ، به  قانون نیوتن دهن کجی می ‌کند.

زمین می‌خواست ابراز احساسات کند، یکدفعه آتشفشان سرازیر شد.

روزگار غریبی است. یکی در آبپاش گلاب دارد و یکی در گلاب پاش آب هم ندارد!  

 

 

 

ترانه های منتخب فریدون فروغی

   

ترانه های منتخب فریدون فروغی 

 

  

 

 قریه من  

رویاهای من قریه ایست قدیمی
تو مشتی سایه اما صمیمی
قریه من به جای فولاد
چشمه رو می پرستید چشمه رو می پرستید
قریه من خوب و صمیمی
دلچسب و زیبا شعری قدیمی
اما دستی زرد آمد ز دوزخ
آتش زد بر این قریه من
با مشتی فولاد چشمه رو دزدید
بردش به سایه دادش به خورشید
قریه من رویای من بود
اون چشمه خوب دنیای من بود   

 

  

-------------------------------------------------------------

  

 فتنه چکمه پوش 

  روزم از شب روسیاتر
شبم از شهر بی صداتر
هر دری رو که زدم من
روی من باز نشد آخر
سر رام یه گرگیه
که چشاش گرفته خون
از کسی نمی بینم
یه نگاه مهربون
آخه فتنه چکمه پوش
اسیر بخت بده
رو پیشونیش سرنوشت
مهر بدبختی زده

دنیا رو تار می بینم
گلها رو خار می بینم
دوستی و محبت رو
حلقه دار می بینم
آخه فتنه چکمه پوش
اسیر بخت بده
رو پیشونیش سرنوشت
مهر بدبختی زده

مثل ابرای سیا
پیچیده بغض تو گلوم
حالا دارم می بینم
دیو مرگو روبروم
آخه فتنه چکمه پوش
اسیر بخت بده
رو پیشونیش سرنوشت
مهر بدبختی زده

  

------------------------------------------------------------- 

طناب غم

 

طناب غم ،‌طناب غم

بارون میاد تو کوچه / پنجرمون بسته میشه همیشه

زمستون هم تموم شد / اشک های من دیگه تموم نمی شه

یه شب تواین اتاق سرد و خسته / تو بودی و دختری دلشکسته

تا عشق من اومد نگات کنه دید / طناب غم روگردنش نشسته

طناب غم ،‌طناب غم

خوب میدونی همین جا/تنگ سحر دست و پا مومی بندی

گریه هایم تموم شد / یه لحظه بعد مرگ من می خندی    

 

 

دانلود آهنگ زندون دل  

 

 

دانلود آهنگ قوزک پا اجرای متفاوت

  

 

دانلود آهنگ قریه ی من  

 

 

دانلود ترانه ی طناب غم  

  

 

  

 

خلاصه ای از بیوگرافی فریدون فروغی: 


فریدون فروغی ،چهارمین وآخرین فرزند خانواده ی فروغی در تاریخ 9/11/1329 درتهران متولد شد.

اودرزمینه ی موسیقی هنرمند کاملی ست .زیرا علاوه بر خوانندگی ،در نواختن گیتار،پیانووارگ مهارت خاصی داشته است وبه کار آهنگسازی وترانه نیز می پرداخته است.

اوتنها پسرخانواده بودو سه خواهر به نامهای (پروانه،عفت وفروغ ) داشت که هم اکنون در قید حیات می باشن
فتح الله فروغی ، کارمنداداره ی دخانیات بود،که در تنهایی خود به سرودن شعرونواختن تارمی پرداخت واز مالکان بزرگ روستای نراق ـ مابین قم وکاشان ـ به شمار می آمد
فریدون فروغی ،در سال 1335 ودر شش سالگی ،تحصیل را آغازکردوعاقبت درسال 1347 مدرک دیپلم علوم طبیعی را گرفت وپس از آن دیگرتحصیل رارهاکرد
فریدون فروغی ،موسیقی را بدون داشتن استاد ویا معلم فرا می گیردوباتوجه به کارهای راک ومخصوصا (ری چارلز) به تمرین ویادگیری می پردازد

درسن 16 سالگی ،باهمراه ساختن گروهی نوازنده باخودموسیقی را به صورت جدی شروع می کند ودر مکان های مختلف به اجرای ترانه ها وآهنگ های روز فرنگی وبه خصوص موسیقی (بلوزغربی) می پردازدوتاسن 18 سالگی کارخودرا به همین صورت ادامه می دهد

در همین ایام عشق ودلدادگی اورا گرفتار می کند،اما در ناباوری کامل ،پس ازمدتی متوجه غیبت عشق خود می شودوقلب گرفتار او در تب وتاب عشق می سوزد وفریدون جوان ،مدتی دست از موسیقی می کشد.

پس ازمدت کوتاهی کناره گیری ،درسال 1348 صاحب کاباره ی کازبا،ازفریدون وهمراهانش دعوت به شروع فعالیت در شیراز وکاباره ی خودمی کندوفریدون نیزبه خارتسکین قلب مجروح خوداین دعوت را می پذیردوبه شیراز می روندورونق کاردرشیراز باعث ماندگاری گروه درآنجا می شود.

درسال 1350،خسروهریتاش ،کارگردان فیلم (آدمک) درتلاش برای پیدا کردن خواننده ای تازه نفس بود که فریدون فروغی توسط دوستی مشترک به او معرفی می گردد و بایک بار زمزمه ی ترانه خسروهریتاش متوجه می شود که شخصی را که به دنبالش بوده ، یافته است وترانه ی آدمک وپروانه ی من توسط فروغی اجرا می شود و چندی بعد این ترانه در صفحات 45دور ،درصفحه فروشی های معروفی چون (آل کوردوبس ، پاپ ،دیسکو،بتهوون وپارس )عرضه می گردد،این دوترانه گل می کندوبرسرزبان ها می افتد
بعدازگذشت مدتی (فرشیدرمزی) کارگردان برنامه ی شوی تلویزیونی (شش وهشت) بافریدون فروغی قرارداد می بنددوفروغی درسال 1351 بعداز پنج سال مشابه خوانی ،آثارری چارلز را کنارگذاشته وکارش را درتهران شروع می کندواین همکاری باعث تولد آثاری چون زندون دل وغم تنهایی می گردد که ترانه ی زندون دل فروغی را تبدیل به هنرمندی صاحب سبک می کند.

درهمین سال توسط یکی ازدوستانش باگلی فتوره چی آشنامی شود و این آشنایی منجربه ازدواج آن دو می گردد.

درسال 1352 فروغی ترانه ی تنگنا را برای فیلم (امیرنادری) اجرامی کندودرهمین سال به اجرای ترانه هایی چون نیاز (ترانه یی از شهیار قنبری) وهوای تازه دربرنامه ی رنگارنگ می پردازد.

درسال 1353 فروغی به علت عدم تفاهم روحی وفکری از همسرش جدامی شود.



و در همین سال اوکه رفته رفته ،هنرمند قابلی گشته بود اقدام به جمع آوری آثارخود می نماید و اولین آلبوم خود را با نام نیاز به بازار عرضه می کند.

دومین آلبومش رابا نام (یاران) درسال 1354 به بازار عرضه می کندو در همین سال به علت اجرای ترانه ی (سال قحطی ) از طرف رژیم شاهنشاهی به مدت دو سال ممنوع الصدا می شود .

درسال 1356 ،پس از اعلام فضای باز سیاسی توسط رژیم، فروغی بعد از دو سال ممنوعیت کاری ،سومین آلبوم خود را با نام (سال قحطی) به بازارعرضه می کند

دربهمن ماه همین سال پدرش در اثر بیماری ذات الریه از دنیا می رود وفروغی راسوگوار می نماید.

درسال 1357 ، باوخیم شدن اوضاع سیاسی ایران ،فروغی اعتراض خودرا به اوضاع کشورباانتشارآلبوم (بت شکن)اعلام می داردودرهمین سال ترانه ای به نام روسپی راجرا می کند که هرگز مجوزپخش نمی گیرد.

درسال 1358 ،بعدازانقلاب ،فروغی درایران می ماند وکنسرت اجرا می کند که ترانه های این کنسرت را درآلبوم (فریدون فروغی درآغازی نو) جای می دهد و ازدلایل خواندن این آلبوم به این نام ترانه های ریتمیکی مانند حقه وشیاد می باشد.

بعدازانتشاراین کاست ،درسال 1359 فروغی ترانه ی باردبستانی را برای فیلم (ازفریادتاترور)به کارگردانی منصورتهرانی اجرامی کندوبعدازآن ترانه ی کوچه ی شهردلم.

درسال 1360 چندترانه ی خودرا همراه باچندترانه از کوروش یغمایی درآلبوم سل جای می دهدودرمابین سال های 60و61 آهنگ چهارقسمتی (چرانه؟) رامی سازد واجرا می کند.



اما رفته رفته مهرسکوت برلبان اوسنگینی می کند،پس ازآن تنها خاموشی وتنهایی ست که می ماند،ایجادممنوعیت کاری انگیزه ای برای فعالیت دوباره ی فروغی نمی گذارد. دراین سال ها تنها یاراوخلوت وگوشه نشینی ست وعلی رغم فشارهایی که این سکوت طولانی براوتحمیل می کند ،هرگز تن به ترک وطن نمی دهد.

فروغی بااین شرایط عذاب آوربه زندگی ادامه می دهدودراسفندسال1372 باخانم سوسن معادلیان آشنامی شودودرخرداد 1373 باهم ازدواج می کنند.ازدواج با سوسن معادلیان موجبات تحولی مثبت را دراو فراهم می آوردواودوباره فعالیت خودراازسرمی گیرد،شعرمی گوید،آهنگ می سازدوشروع به تدریس گیتار،ارگ وپیانومی کند.

دراسفندماه سال 1377 موفق به برگزاری کنسرتی درتالار حافظیه ی کیش می شود،پس از 4روزبرگزاری کنسرت در کیش ،به تهران می آیدوعلی رغم درخواست شهرستان های دیگر برای برگزاری کنسرت ،بااین کارموافقت نمی شودوفروغی درتابستان 78وپائیز79 دوباره به کیش بازمی گرددوبه اجرای برنامه درهتل آنای کیش می پردازد

درسال 79 برای تیتراژپایانی فیلم (دختری به نام تندر) قطعاتی از شاعران معاصررا می خواند وامیدوار می شودکه بتواندمجوز کارهایش رابگیرد

ودرانتظاراکران فیلم می ماند.

پس از اینکه از گرفتن مجوز نامید می شود .گوشه نشینی را برمی گزیند ودرروزجمعه سیزدهم مهرسال 1380 خودراازچنگ این دنیای بی عشق می رهاندوبه گفته ی شهیارقنبری:فریدون فروغی را فراموشی وخاموشی کشت.

اینک ما می نویسم ازاو،آثارش رادربازارموسیقی می یابیم وحتی فیلم مستندی اززندگی اووگوشه ای ازکنسرتهایش ،کتاب او،ولی حالا چرا؟

نوشداروپس از مرگ سهراب،حالا که اورفته ،ویژه نامه ای برای او،وهمه چیزازاو حالا که دیگراونیست!

اورفت وبه گمانم قسمتی از موسیقی راباخودبرد،اورفت که شایددردنیای دیگر دغدغه ی خواندن ونخواندن ،گفتن ونگفتن رانداشته باشد

وحالا ما می دانیم که خیلی دیرترازآنچه که باید،به اورسیدیم واورادرمیان دنیای از تیرگی ها به دست فراموشی سپردیم.

 

شروع وبلاگ قندونمک 2

 

با سلام و خسته نباشید   

به شعبه ای دیگر از وبلاگ قندونمک خوش آمدید 

امیدواریم این وبلاگ قندونمک هم بتواند مانند وبلاگ قندونمک قبلی نظر شما را جلب نماید. 

 

هردو وبلاگ توسط یک گروه مدیریت میشود. 

ما را با نظرات و پیشنهادات خود یاری نمایید. 

 

باتشکر: مدیریت وبلاگ